هیوا قادر

استاد "هیوا قادر"، شاعر، رمان‌نویس و مترجم نامدار کُرد، زاده‌ی ۲۶ ژانویه‌ی ۱۹۶۶ میلادی، در محله‌ی چهارباع شهر سلیمانیه پایتخت اقلیم کردستان، است.



(۲۱)
هر گاه که می‌بینمت
ماهی سرخ درون حوض سینه‌ام
خودش را به حوض سپید پیراهن می‌کوبد.


(۲۲)
جهان برایم،
خیلی کوچک شده است.
افسوس که پر پروازم را چیدند و
ناچار باید در تاریکخانه‌ی بودنم، بمانم.


(۲۳)
من کنار تو نیستم،
اما،
همچنان چشمانم پر از توست.


(۲۴)
در شهری کوچک،
و در گوری بزرگ،
پنج هزار نفر کُرد
زیر یک سنگ قبر خفته‌اند و
تنها آسمان سایه‌سارشان است.


(۲۵)
اگر سنگ توان راه رفتن داشت،
خانه‌ی ما،
بر پشتش، همیشه در سفر بود.
اگر درخت توان سخن گفتن داشت،
برترین قصه‌گو می‌شد.
آب لب نمی‌گشاید،
ورنه، تمام اسرار را برایمان فاش می‌کرد.


(۲۶)
چه نادان است،
آنکه یارش را
از گوشه‌ی دیوار می‌پاید،
بی‌آنکه به سویش قدمی بر دارد!


(۲۷)
این همه آه‌های سرد
از سینه‌ی من برون می‌آیند،
آنجا که گرم‌ترین جای تنم است.


(۲۸)
چون رشته‌ای پیچک
به دور تو پیچیده‌ام و
دیگر خویش را از تو باز نمی‌شناسم.


(۲۹)
از زیبایی گل‌ها هم،
به هراس خواهم افتاد.
اگر احساس کنم،
دیگر عاشق نیستم.


(۳۰)
ای ماه!
من پسر توام!
من پسر غریب به جای مانده‌ی‌ توام،
بر روی زمین...



شعر: #هیوا_قادر
برگردان به فارسی: #زانا_کوردستانی
دیدگاه ها (۰)

هیوا قادر

جلال میرزایی

هیوا قادر

هیوا قادر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط